فهرست وبلاگ من

۱۳۸۹ خرداد ۲۵, سه‌شنبه

فیلمدونی/ باکس 37/ Spun_ Jonas Åkerlund_ 2002



فيلمي پر از ماجرا و حادثه و برخورد با محوريت موضوعاتي چون دراگ و 3کس و عاشقيت و مرض و چت بازي و خودسوزي و کلي ماجراهاي ديگر از فیلم سازی سوئدی و شدیدن چر و چت، با فيلم نامه اي پازل گونه که کارکترهاي آن به جاي قطعات پازل در ارتباطاتي به ظاهر رندوم و بي حساب اما کاملن حساب شده و دقيق در کنار هم قرار مي گيرند و قصه را پيش مي برند.

فيلم پر از پلان هاي جزئي نگر و ريزبينانه است که به چشم ِعادي ديدن شان ميسر نيست. اما در اين جا با حجم ِانبوهي از آن ها روبروييم. پلان هاي خرد و ريز که با جامپ کات هايي ديوانه وار و وحشي گونه کنار هم جفت و چفت شده اند و در واقع تدوين کار، بر همين مبنا شکل گرفته است. بازي ِبازيگرها يکدست و همگي نشان از خود ِچتيدن است و دسته جمعي نکتهء چتيدن را که آي ِکارگردان (به قول ِکسری تو طپش ِخدابیامرز) مدنظرش داشته به خوبي پياده کرده اند خصوصن بريتني مورفي و ميکي رورک که حسابي ته قضيه را در آورده اند.

فيلم، با اين که به لحاظ تکنيکال حرف ها براي گفتن دارد و در مقام کل کل با قاپ زني ِگاي ريچي و ترس و توهم در لاس وگاس ِتري گيليام و پي ِدارن آرنوفسکي و يادآوري ِکريس نولان است، امابه قول شاغلام در حد بضاعت خودش ظاهر شده و پرهيب و جاه طلب نميباشه!

فيلم نامه نويس در راه ِتنوع بخشيدن و مفرح ساختن ِفضاي فيلم، گونه هاي مختلفي از کارکترها را دور هم جمع کرده است از دو خواهر کس.خل ِلاتيني تا مرد پسرباز ِمتمولي که ميکي رورک را از زندان آزاد مي کند.

فيلم يک پايان بندي ِتراژيک فوق درخشان دارد درحد پايان بندي ِکشتي گير ِدارن آرنوفسکي که از قضا خود جناب ميکي رورک هم حي و حاضر به خودسوزي اي جان فرسا دست مي زنند!

ديالوگ منتخب : کُس، چيزيه که بايد بهش نزديک بشي و باهاش حرف بزني...

۶ نظر:

ناشناس گفت...

ول می‌دم و ول‌ می‌دم
به روح چاقاله ول می‌دم

qarantineh گفت...

کدوم چاقاله ؟
فکر نمیکنی دل مردمو میشکنی؟
خدایی دلت میاد جولیتا ماسینا و دوراس ِ زمانه هردو باهم رو اس کنی؟ :-(

ناشناس گفت...

شما خودت حرف زدی باهاش؟

qarantineh گفت...

خودت چی ؟

ناشناس گفت...

نه! شایدم حرف زدم حواسم نبوده!
خودت چی ؟

qarantineh گفت...

والا ما هم حرف می زنیم تا روزگارمون بگذره دیگه... البته نوع ِحر ف با جنسش فرق می کنه ها...